جدول جو
جدول جو

معنی چنبر گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

چنبر گشتن
(دَرْ کُ لَهْ تَ)
چنبر شدن. خم شدن. کمانی شدن:
ز بار منت او گشت گویی
بدین کردار پشت چرخ چنبر.
لبیبی.
رجوع به چنبر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چغر گشتن
تصویر چغر گشتن
سفت و سخت شدن، چغر شدن، برای مثال چون چغر گشت بناگوش چو سیسنبر تو / چند نازی پس این پیرزن زشت چغاز (ناصرخسرو - ۱۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ مَ)
انباشته شدن. توده شدن:
چنان کشته بر هر سو انبار گشت
که هرجا که بد دشت دیوار گشت.
(گرشاسب نامه ص 306).
ز صحن صحرا کهسارها پدید آمد
ز بس که گشت بدنهای کشتگان انبار.
مسعودسعد (دیوان ص 249)
لغت نامه دهخدا